چرا حس و حال درس خواندن نیست و چه باید کرد؟!
افراد بی انگیزه معمولا بهشدت منفیباف هستند و احتمال ناچیزی برای موفقیت در نظر میگیرند. مثلا همه تمرکزشان روی این است که درصدشان در دو درس پایین است و هیچ وقت به نقاط قوت خود توجهی نمیکنند! در کل نیمه خالی لیوان را نگاه میکنند.
چه باید کرد؟؟
راز حفظ انگیزه این است که مهارتها و چالشهای پیش رویتان را شناسایی کنید. هدف دشوار برای بعضی از دانش آموزان، مایهی تحریک فرد برای تلاش بیشتر است.
آنها از توجه کردن به نقاط قوت خود انرژی میگیرند و با آن انرژی به جنگ نقاط ضعف خود میروند.
“دارن هاردی”، نویسنده کتاب “اثر مرکب” می گوید که مشکل ما در عملی نکردن تصمیمات مان، به این برمی گردد که “انگیزه کافی” نداریم.
انگیزه چیزی است که به شما قدرت شروع را می دهد
افراد موفق تمامی توجه و تمرکزشان را روی هدف خود و تلاش خستگی ناپذیر برای رسیدن به آن معطوف میکنند و زمان خود را برای نظرات دیگران صرف نمیکنند و نظرات دیگران تأثیری در جدیت و پشتکار آنها ندارد.بنابراین فقط به موفقیت خود فکرکنید و از هر زمانی که در اختیار دارید بهترین استفاده ممکن را کنید. سعی کنید در واحدهای تفریح و استراحت از حضور در جمعهایی که در مورد آزمون سراسری صحبت میکنند و به صورت غیرمستقیم منجر به کاهش انگیزه شما میشود، اجتناب کنید.
چگونه برای خود انگیزه ایجاد کنیم؟
یکی از مولفه هایی که به شما کمک می کند تا انگیزه کافی برای هر کاری را داشته باشید، داشتن هدف است.هدف خود را به صورت واضح و مکتوب یادداشت کنید و آن را هرروز جلوی چشم خود قرار دهید به این صورت هنگامی که خسته شدید با دیدن هدف خود می دانید که باید تلاش کنید و انگیزه می گیرید. همچنین هر روز در برنامه خود زمانی رابرای فکر کردن به اهداف خود در نظر بگیرید.
-رسیدن به هدف خود را باور کنید و سعی کنید
جایگاه آینده خود را به طور دقیق تصور کنید و زمانی را در روز به فکر کردن به هدفتان اختصاص دهید.همچنین برای این که همواره در هنگام مطالعه سطح انرژی قابل قبولی داشته باشید سعی کنید روزانه ۱۵ الی ۳۰ دقیقه ورزش کنید تا بتوانید بر خستگی خود غلبه کنید. تفریح را فراموش نکنید.
-در هفته یک نیم روز را به تفریح و گذراندن وقت با خانواده اختصاص دهید. بدانید تفریح وقت تلف کردن نیست و دورخیزی برای مطالعه خوب در هفته آینده است. بنابراین، هدف خود را یادداشت کنید و هرروز به آن فکر کنید تا بدانید برای رسیدن به هدف نیازمند تلاش و سخت کوشی است.
راهکارهایی برای بی انگیزگی
بی انگیزگی ناشی از نداشتن استقلال عمل
✍️ شکوفایی انسان در گرو داشتن استقلال عمل است. همهی ما یک بخش مرکزی برای تصمیمگیری در مغزمان داریم که نیاز به تمرین دارد. تحقیقات نشان میدهد که این مرکز تصمیمگیری در مغز افراد افسرده به صورت کامل رشد نکرده است. علاوه بر این در این تحقیقات با تمرین دادن این بخش از مغز با گرفتن تصمیم، افسردگی اغلب ناپدید میشود.
نیل پینک (Daniel Pink) در کتابش با نام انگیزه اشاره میکند که وقتی صحبت از کار خلاقانه در میان باشد، داشتن کمی استقلال عمل برای تصمیمگیری راجع به اینکه چه کاری، چه وقت، چگونه و با چه کسی انجام شود، جرقهای است برای روشن کردن و برپا داشتنِ آتشِ انگیزه، خلاقیت و بهرهوری.
بهدست گرفتن استقلال عمل
ببینید که در راه رسیدن به اهدافتان چقدر استقلال عمل دارید. آیا محدودیتها و کنترلهایی سر راهتان است؟ ببینید چطور میتوانید به مرور استقلال عمل بیشتری را وارد وظایف، زمان، تکنیکها، مکان و گروهتان کنید. اگر برای کسی کار میکنید با او صحبت کنید و بخواهید که استقلال عمل بیشتری در برخی حوزههای بهخصوصِ کارتان به شما بدهد.
بی انگیزگی ناشی از فقدان چالش
چالش عنصر اساسی دیگری در انگیزه است که برخی نویسندگان مانند دنیل پینک و میهای چیکسِنتمیهایی (Mihaly Csikszentmihalyi) نویسندهی کتاب سیالی: روانشناسی تجربهی بهینه توجه ما را به آن جلب کردهاند. هنگام رودررویی با چالشها نقطهای خوشایند وجود دارد. چالشهای بیش از حد سخت ترسهای فلجکننده ایجاد میکنند و انگیزه را از بین می برد و وقتی سختیِ چالشها ناچیز باشد فرد به سرعت دچار کسالت شده و حفظ انگیزه به کاری سخت بدل میشود.
انسانها ذاتا موجوداتی فعال و در حال رشد هستند و به چالش دائمی برای دستیابی به مهارت نیاز دارند. بدون چالش، خودِ ذاتی ما وارد عمل میشود و با بیانگیزه کردنمان این پیام را به ما میدهد که از مسیر مناسبمان دور افتادهایم.
تعیین اهداف چالشبرانگیز
اهداف و طرحهایی که دنبال میکنید را مرور کنید. آیا آنها شما را به چالش وا میدارند؟ آیا برای رسیدن به این هدفها و برنامهها لازم است رشد کنید یا تنها در کنج آسایشتان با انجام کارهایی که میدانید از پسش برمیآیید مشغول درجا زدنید؟
سعی کنید اهدافتان را ارتقا بدهید تا کمی چالشبرانگیزتر بشوند. در پروژههایی که برای انجام آنها لازم است رشد کنید یا یکی دو مهارت تازه بیاموزید دخیل شوید، تا خودتان را در معرض محرکها قرار بدهید.
بی انگیزگی ناشی از تعارض ارزشها
ارزشها عقایدی هستند که فرد باور دارد در زندگی از اهمیت برخوردارند. تعارض ارزشها زمانی بروز میکند که دو یا چند ارزش مهم شما همزمان نتوانند در یک موقعیت خاص تأمین شوند. در این حالت برای درک اینکه چه چیز واقعا برایتان اهمیت دارد سخت تلاش میکنید. وقتی احساس تعارض میکنید بین ارزشها به این سو و آن سو کشیده میشوید. ممکن است خیز ناگهانی کوتاه مدتی از انگیزه را برای انجام کاری تجربه کنید و بعد بیانگیزه شوید و به سراغ کار دیگری بروید. ممکن است انگیزهتان را به تمامی از دست بدهید زیرا انرژیِ هدر رفتهی ناشی از مواجهه با تعارض درونی به سرعت فرسایش ایجاد میکند و جان انگیزههایتان را میگیرد.
کنارآمدن با تعارضات ارزشی
باید تعارض ارزشی را که به آن دچار شدهاید درک کنید. سپس بین بخشهایی از وجودتان که حامی ارزشهای متعارضاند نقش میانجی را برعهده بگیرید تا مجددا مانند یک تیم با همکاری هم عمل کنند.ابتدا بفهمید تعارض میان کدام ارزشهای درونیتان وجود دارد.
کاغذ و قلم را بردارید و از وسط صفحه یک خط عمودی رسم کنید تا دو ستون داشته باشید. در هر ستون دربارهی دو مسیر متفاوتی که به سمت آن کشیده میشوید بنویسید. در نهایت به طور خلاصه ذکر کنید هر یک از بخشهای وجودتان چه خواستهای از شما دارد. حالا یکی از دو ستون را انتخاب کنید و اطلاعاتی که نوشته اید را در پاسخ به این سوالات طبقهبندی کنید: چرا این بخش از وجودم چنین خواستهای دارد؟ آرزویش این است که با رسیدن به این خواسته به چه دست پیدا کند؟ تا زمانی که احساس کنید خواستهی نهایی آن بخش از وجودتان را دریافتهاید به پرسیدن سؤال و نوشتن جواب آنها ادامه بدهید. آنگاه همین کار را برای ستون بعدی انجام بدهید و برای وقتی که به سطحی میرسید که پاسخهای هر دو ستون یکسان میشوند آماده باشید.
سرانجام زمانی که به جمعبندی برسید میبینید تمام بخشهای وجودتان همیشه خواستهای مشترک را دنبال میکنند. به این دلیل ساده که همهی آنها بخشی از شما هستند. بهعبارت دیگر هر دو بخش وجودتان نهایتا یک خواسته دارند ولی برای تأمین آن راهکارهای متفاوتی را ترجیح میدهند.
حالا که فهمیدید خواستهی واقعیتان چیست نوبت ارزیابی راهکارهای مورد حمایت هر یک از بخشهای درونیتان و تصمیمگیری درمورد انتخاب راهکار برتر است.
اغلب وقتی خواستهی واقعیتان را شفاف میکنید راهکارهای تازهای برای به دست آوردنش به ذهنتان میرسد که قبلا متوجهی آن نبودهاید. گاهی هنگام انجام این تمرین راهی پیدا میکنید که تمام ارزشهای شما را پوشش میدهد اما گاهی این اتفاق ممکن نیست.اگر برای بررسی ارزشهایتان وقت گذاشتید و آگاهانه انتخاب کردید که برای مدتی یک ارزش را نسبت به ارزش دیگر در اولویت قرار بدهید، این شفافیت همچنان حس تعارض درونی شما را تخفیف میدهد و انگیزه را به شما باز میگرداند. مثلا اگر برای مدتی به خاطر امتحانات از بازیهای کامپیوتری صرف نظر کنید این انتخاب آگاهانهی شما بوده است که به طور موقت یک ارزش را به دیگری ترجیح دادهاید.